امشب در شیون آه ها هستم در گورستان کهنه خاطرات ، امشب در فراموشی خبالم در پستوی سرگردانی، امشب اشکی معصومم که بر جنازه عفیف فرو ریخته است.
امشب بی ستاره ترین شب آسمان را در بی وزن ترین سیاه چال های تقدیر نظاره می کنم.
امشب در مهتاب ساحل تنهایی دست در دست کهنه ترین آرزوهاییم اندوخته ام و بر خیالی ترین دقایق شیرین با خونین ترین ثانیه های فرهاد دست بگریبانم.